داستان نرزول (شمن ارک)
نرزول در هنر نبرد ۲ : جزر و مد تاریکی معرفی شد. در آغاز او اولین ارکی بود که با دیوی به نام کیل جیدن پیمان بست. اما در آخرین دقایق از این پیمان صرف نظر کرد. گولدان، او دومین نفر بود. راضی شد تا با کیل جیدن پیمان بندد و مسئول آوردن اهریمن شهوت خون بر ارکها بود. این شهوت خون به ارکها تلقین میکرد وقتی که رئیس قبیله آنها خون ماناروث ارباب سیاهچال را بنوشد، در عوض خدتماتشان به آنها در حمله به آزروت و قلمروی انسانها نیروهای فراوانی اعطا خواهد شد.نرزول هنر سحر و جادوی ساحران (وُرلاک) را آموخته بود. که مذهب شمنیسم را برای ارکها به ارمغان آورد. نرزول در این دوران برای آموزش ارکهای دیگر در راه جادوی ساحران (وُرلاک) قدم برداشت. برجستهترین شاگرد او گولدان بود. زمانی که هورد به آزروت هجوم برد.
. نرزول در درانور به عنوان رپیس قبیله همراه با غول جادوگر دنتراگ در قبیله سایه ماه ماند. بعدها َنرزول خواستار شکستن پیمان با دیوها و جلوگیری از کشته شدن مردمش بدست همدیگر شد. برای این منظور او نیروهایش را از حمله و تصرف سرزمین جدید فرا خواند. نرزول همچنین دروازههای بسیاری را به سایر جهانها از سرزمین مادریش درانور گشود. که در نهایت منجر به نابودی و تکه تکه شدن جهان درانور بوسیله انرژیهای تولید شده توسط دروازهها گشت.بخاطر اهانت نرزول به دیدبان وحشت یعنی همان کیل جیدن، روحش توسط کیل جیدن از بدنش خارج شد و توسط او شکنجه شد و رو حش دست نخورده وسالم توسط کیل جیدن، درون قطعه یخی محصور شد. نرزول از کیل جیدن خواهش کرد تا با مرگ او موافقت کند، اما دیو تنها در صورتی با این امر موافقت میکرد که نرزول با پیمانی دیگر موافقت کند که مجددا موجب بردگی نژادش میشد. بنابراین قطعه یخی به آزروت فرستاده شد و روی قاره نرثرند سقوط کرد و در زمین ساکن شد. نرزول اکنون لیچ کینگ شده بود، او خالق نامردگان غضب بود. با قدرت دور آگاهی و نیروی ذهنیاش اقدامی که شکست خورده بود را انجام داد. این مجازاتی از طرف لژیون سوزان بود.
لیچ کینگ(رهبر غضب)
همچنان که لیچ کینگ در حال جمع آوری سربازان جدید بود، از جمله ثروتمندان دالاران، جادوگر بزرگ کلتوزاد به او در ساختن طاعون کمک کرد. بعدها طاعون اطراف سرزمینهای انسانهایلردران و همسایگانش پخش شد.
حوادثی که در هنر نبرد ۳ افتاد باعث شد پرنس آرتاس منتیل به نرثرند برای یافتن راهی که باعث جلوگیری از رشد سپاه نامردگان در برابر سرزمین مادریش شود برود. مورادین ریش برنزی با آرتاس درباره شمشیر افسانهای فراستمورن سخن گفت؛ آرتاس مصمم شد تا شمشیر را بیابد و بر علیه ملگانس لرد وحشت که باعث آمدن آرتاس به نرثرند بود از آن استفاده کند. شمشیر باعث نفرین شدنش میشد، اما آرتاس برای انتقام گرقتن از مل گانس مستاصل شده بود، بنابراین فراستمورن را برداشت. در نتیجه باعث شد کنترلش کاملا در اختیار لیچ کینگ در آید.در هنر نبرد ۳ : سریر یخی لیچ کینگ توسط ایلیدان استورم ریج کسی که برای ذوب کردن نرثرند تلاش میکرد مورد حمله قرار گرفت او برای نابودی نرزول دستور مستقیم داشت. ایلیدان تحت امر کیل جیدن قرار داشت کسی که مرده نرزول را برای مثبت بودن اهداف لژیون میخواست – نرزول نامردگان غضب را برای خودش ایجاد کرده بود و از کنترل کیل جیدن خارج بود.آرتاس به کمک سرور خویش شتافت و ایلیدان را شکست داد. بعد از این حمله روح شاه لیچ بشدت تضعیف شده بود. او به میزبانی جدید برای بقا نیاز داشت. روح آرتاس و نرزول ترکیب شد و یکی شدند و اکنون آنها را به نام شاه لیچ میشناسیم.
نظرات شما عزیزان: